+سال تحویل، روزهای عید و سیزده به در امسال سنتی و پر از مهمون و شلوغی گذشت. به سه تار نرسیدم، به فرانسه هم. بد؟ نه بد نبود! برای اولین بار از پارک رفتن لذت بردم و هزار بار از تهِ دل قهقهه زدم.
+از مخفی شدن خسته ام. خیلی وقته که دیگه زیر چادر مامان پناه نمی گیرم. حالا که تلاش می کنم شناخته بشم، به عنوان یک فرد از این خاندان، دیده نمی شم. با وجود تلاش هام کمرنگم. بدتر از هرچیز اینکه نمی تونم تمامِ خودم رو نشون بدم. توی شرایط سخت فعلی زندگیم، باید یه بیکار به نظر بیام.
+ کاش چندماهی نه درس بود، نه کار، صد البته پول بود و کمی آرامش.
+ دلگیری از دایی انگار نمی ره از دلش. می فهمم چون ته دلِ منم کمی سنگ ریزه نشسته. اما این وسط با این امانتی چیکار کنم؟!
| shika | چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۷ | ۱۲:۴ ب.ظ
MoonFesta...برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 195