با یه استاد دانشگاه مشورت کردم، با معلم دبیرستانم، با چند تا دانشجوی اینستا. نتیجه ی پرس و جو ها، من رو به علامه سوق داد. در مورد شهریه دانشگاه ها تحقیق کردم. برای تهران باید 2میلیون،برای بهشتی 2.5میلیون و برای علامه 900هزار پول می دادم. با توجه به در آمد خانواده و شرایط اقتصادی فعلی عاقلانه ترین انتخاب دانشگاه علامه بود.
اما بین همه ی این دلایل بیشترین چیزی که من رو از رفتن به علامه ذوق زده می کنه، خود دانشگاهه. احساس می کنم جای اون عشق در یک نگاه تهران رو، عشق ذره ذره به وجود اومده ی علامه گرفته. این عشق که هر روز بیشتر و بیشتر توی قلب من رشد می کنه.
بعد از شنیدن شهریه ها و این حس درونم که بیشتر از علاقه و عقل "مجبورم" علامه رو انتخاب کنم خیلی آزارم می داد. قبل تر خودم علامه رو انتخاب کرده بودم. اما وقتی که اون انتخاب از روی عقل به یه اجبار مالی تبدیل شد کمی دل زده شدم.
الان که فرصت ویرایش تموم شده و ما همه در انتظار نمیدونم چندم شهریور پا روی پا انداختیم، دارم لحظه به لحظه بیشتر عاشق دانشگاهی می شم که صد در صد توش قبولم.
و این اوج خوشبختی من میتونه باشه.
MoonFesta...